بیانات در دیدار مسئولان نظام
جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۰۰ ب.ظ
خداى متعال را سپاسگزاریم که به ما عمر داد، فرصت داد، یک ماه رمضان دیگر را درک کنیم. از جملهى برکات این ماه، این محفل گرم و صمیمى و عمومى است، که مسئولان کشور و کارگزاران عمدهى نظام در اینجا اجتماع پیدا میکنند؛ هم محفل دیدار و انس دوستان و مسئولان با یکدیگر است، هم محل شنیدن مطالبى که انشاءالله شنیدن آنها و گفتن آنها، براى کشور، براى مردم و براى فضاى عمومى جامعه مفید است.
از برادران و خواهران عزیز تشکر میکنیم که تشریف آوردید این جلسه را تشکیل دادید؛ از جناب آقاى رئیس جمهور هم تشکر میکنیم به خاطر این گزارش مبسوط و مشروحى که بیان کردند. امیدواریم خداوند متعال به همهى مسئولین، به همهى شماها، به همهى کسانى که در سرتاسر کشور در بخشهاى مختلف به انجام خدمات اشتغال دارند، توفیق بدهد و اجر بدهد و انشاءالله زحمات و خدمات شماها - هرجا که هستید - در میزان عدل الهى دیده شود و مورد پاداش الهى قرار بگیرد.
عرض عمدهى بنده در این جلسه این است که بعد از هر نصرتى که خداى متعال به انسان میدهد، انسان موظف است خداى متعال را شکر و سپاس بگوید. بعد از آنکه خداى متعال به ما در یک عرصهاى یک موفقیتى را ارزانى داشت، موظفیم تضرع و توسل و توجه خودمان را افزایش دهیم؛ این وظیفهى ما است. فرمود: «اذا جاء نصرالله و الفتح. و رأیت النّاس یدخلون فى دین الله افواجا. فسبّح بحمد ربّک و استغفره انّه کان توّابا».(۱) نصرت، تفضل الهى است؛ باید ما را به خداى متعال نزدیک کند، رابطهى ما را با خدا احیاء کند، تضرع ما را پیش خداى متعال افزایش دهد. خدا را شکر میکنیم؛ بحمدالله نصرتهاى الهى پىدرپى شامل حال این مردم بوده است؛ آخرین آن - که نصرت بزرگى هم بود - همین مسئلهى انتخابات بود، حضور مردم بود. هم ملت ایران عموماً، هم مسئولان کشور به نحو خاص، در این حماسهى سیاسى دخیل بودند و مشمول این لطف الهى و نصرت الهى شدند. حالا که نصرت الهى شامل حال ما شد و توانستیم این حماسهى بزرگ را بر پا کنیم - که آثار این حماسهى بزرگ در بخشهاى مختلف بتدریج خود را نشان خواهد داد - پس باید دست تضرع و توسل به ذیل عنایت پروردگار بگشائیم و از خداى متعال سپاسگزارى کنیم؛ بخصوص که ماه رمضان است؛ این هم یک فرصتى است، این هم یک توفیقى است؛ این هم یک اقبالى است که در این لحظهى مهمِ حرکت سیاسى کشور، در ماه رحمت الهى قرار گرفتیم، که فرمود: «و هذا شهر الانابة و هذا شهر التّوبة و هذا شهر المغفرة و الرّحمة و هذا شهر العتق من النّار و الفوز بالجنّة»؛(۲) اینها از دعاهاى روزهاى ماه رمضان است. رمضان ماه انابه است، ماه توبه است. توبه یعنى برگشت از راه غلطى که ما با گناهان خود، با غفلتهاى خود، آن راه را رفتیم. معناى انابه این است که توجه به خداى متعال پیدا کنیم براى حال و آینده. گفتهاند فرق بین توبه و انابه این است که توبه مربوط به گذشته است، انابه مربوط به حال و آینده است. هم از گناهان، از خطاها، از کردار زشت خودمان در هر بخشى که از ما سر زده، پیش خداى متعال عذرخواهى کنیم، استغفار کنیم و برگردیم، و هم انابه کنیم از حال و در آینده؛ این رابطهى قلبى را بین خودمان و خدا تقویت کنیم. رمضان ماه رحمت است، ماه مغفرت است. فرمود: «و هذا شهر العتق من النّار»؛ آزادى از آتش. آزادى از آتش، در واقع آزادى از همین خطاها و گناهانى است که ما انجام میدهیم. این گناهان ما، خطاهاى ما، همان صورتهاى ناسوتى آن عذابهاى آخرتند. اگر اینجا ظلم میکنیم، اگر غیبت میکنیم، اگر بدگوئى میکنیم، اگر از حد خودمان تجاوز میکنیم، اگر از تکلیف تجاوز میکنیم، هر کدام از اینها یک صورت اخروى دارد که در عالم برزخ و در عالم قیامت به شکلهاى مخصوصِ خودش ظاهر میشود، تجسم پیدا میکند؛ و اینها عذاب الهى است. گفت: «اى دریده پوستین یوسفان / گرگ برخیزى از این خواب گران».(۳) در اینجا پنجه درافکندن در دل این و آن، در آنجا تجلى عذاب الهى و گرگ برخاستن از خواب را نتیجه میدهد. «هذا شهر العتق من النّار و الفوز بالجنّة»؛ فوز به جنت هم همین است: در اینجا کار خودمان را اصلاح کنیم، دلهایمان را پاکیزه کنیم، عبادات را بهجا بیاوریم، نوافل را بهجا بیاوریم، راستى و راستگوئى و امانت و رفاقت و صفا را نسبت به مؤمنین بهجا بیاوریم، انجام تکلیف را در بخشهاى مختلف رعایت کنیم، این همان رفتن به بهشت است که در عالم قیامت، همین عمل ما به آن صورت مجسم خواهد شد؛ به صورت نعم الهى که براى مؤمنین و متقین وعده داده شده است.
فرمود: «و اذکر ربّک فى نفسک تضرّعا و خیفة»؛(۴) یاد خدا با تضرع، پشتوانهى همهى خیرات و همهى برکاتى است که انسان میتواند در این مهلت زندگى به دست بیاورد. این یاد خدا نباید اختصاص داشته باشد به دورانهاى شدت و محنت و زحمت و فشار؛ نه، در دوران راحت، در دورانى که انسان دغدغه و نگرانى مادى هم ندارد، این یاد خدا را باید در دل نگه دارد. وقتى سختىهائى به ما افراد بشر روى مىآورد، به یاد خدا مىافتیم. فرمود: «فاذا رکبوا فى الفلک دعوا الله مخلصین له الدّین فلمّا نجّاهم الى البرّ اذا هم یشرکون»؛(۵) در حین بلا، انسان به خدا متوجه میشود؛ وقتى بلا برطرف شد، انسان یادش میرود. در جاهاى مختلف قرآن، مکرر در مکرر - شاید ده بار یا بیشتر، که من نشمردم - این گلایه را خداى متعال از انسانها میکند که وقتى دچار شدت میشوید، توجه پیدا میکنید؛ وقتى شدت برطرف شد، غفلت پیدا میکنید. خب، این راهِ شما را مسدود میکند، حرکت شما را متوقف میکند. در سورهى مبارکهى یونس دو مرتبه این موضوع تکرار شده است؛ یک بار لحن عجیبى است، لحن گلایهى تند الهى از ماها است؛ فرمود: «و اذا مسّ الانسان الضّرّ دعانا لجنبه او قاعدا او قائما»؛ وقتى دچار سختى است، متوجه به ما میشود؛ دعا میکند، تضرع میکند، توجه میکند، در حال خواب، در حال راه رفتن، در حال نشستن؛ «فلمّا کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا الى ضرّ مسّه»؛ وقتى مشکل برطرف شد، جورى حرکت میکند که کأنه از ما چیزى نخواسته و ما به او چیزى عنایت نکردیم؛ غفلت محض! بعد میفرماید: «کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون»؛(۶) یک لحن تند و توبیخ.
برادران و خواهران! در همه حال بایداز خداى متعال کمک خواست. رابطهى قلبى بین ما و خدا باید در حال آسایش، در حال راحت، در حال محنت، در حال کرب ادامه پیدا کند؛ این ضامن حرکت تکاملى انسان است، ضامن تعالى انسان است؛ این است که میتواند ما را به آن هدف اصلى آفرینش برساند. به نظر ما، این توسل و تضرع، در همهى عرصههاى حیات، به عمل مىانجامد. اگر این توجه به خدا باشد، رکود، سکون، ناامیدى، بازگشت به عقب و توقف در عرصههاى گوناگون حیات وجود ندارد. لازمهى عمل هم «صبر» و «توکل» است. شماها مسئولان کشور هستید در بخشهاى مختلف؛ کارهاى زیادى برعهدهى شما است؛ کارهاى شما، هم کار دنیا است، هم کار آخرت؛ یعنى وقتى به انجام وظیفهى خود میپردازید، هم دارید دنیا را آباد میکنید، زندگى را آباد میکنید، هم دارید باطن و درون خودتان را آباد میکنید. این عمل - که هم عمل دنیائى است، هم عمل اخروى است - احتیاج دارد به دو عنصر: صبر و توکل. آیهى شریفهى قرآن میفرماید: «نعم اجر العاملین. الّذین صبروا و على ربّهم یتوکّلون».(۷) صبر یعنى پافشارى، پایدارى، مقاومت، ایستادگى، هدف را فراموش نکردن. فرمود: «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مئتین»؛(۸) در میدان نبرد، در میدان رویاروئى با دشمن، اگر صبر داشته باشید، میتوانید با این نسبت بر دشمن غلبه پیدا کنید.
مکرر عرض کردهایم؛ در عرصههاى گوناگون جهانى، درگیرىها غالباً جنگ ارادهها است؛ هر طرفى که ارادهاش زودتر ضعیف شود، شکست خواهد خورد. صبر یعنى این عزم را، این اراده را نگه داشتن، حفظ کردن. توکل هم یعنى کار را انجام دادن و نتیجه را از خدا خواستن. گمان نشود - که البته در فضاى دینىِ امروز گمان هم نمیشود؛ در گذشته چرا، تبلیغ میشد، اینجور توهّم میشد - که توکل یعنى بنشین تا خدا برساند، بنشین تا خدا درست کند، بنشین تا خدا گره را باز کند؛ نه، توکل یعنى کار را انجام بده، نتیجه را از خدا بخواه؛ منتظر نتیجه از سوى پروردگار باش. بنابراین در موضوع توکل - به قول ما طلبهها - «کار» اخذ شده است.
خب، کاربرد صبر و توکل، علاوه بر اعمال شخصى، در ادارهى کشور هم بسیار مهم است. در اعمال شخصى، هم صبر ما، هم توکل ما کاربرد دارد: در تحصیل صبر داشته باشیم، توکل داشته باشیم، پیش میرویم؛ در مشاغل ادارى همین جور، در ورزش همین جور، در ادارهى امور خانواده همین جور؛ در هر کارى از کارهاى شخصى، همین جور. در ادارهى کشور و مدیریت کشور هم - چه مدیریتهاى کلان، چه مدیریت بخشهاى گوناگون - صبر و توکل نقش دارد. بدون صبر و بدون توکل امکان ندارد انسان بتواند کارهائى را که در زمینهى مدیریت کشور برعهدهى او است، انجام دهد. با بىصبرى، با شتابزدگى، با بىحوصلگى، با تنبلى، با مأیوس شدن در مواجههى با مشکلات - که اینها همهاش ضد توکل است - نمیشود کارهاى بزرگ را انجام داد، نمیشود پیشرفت کرد، نمیشود مسئولیت مهم پیشرفت کشور را به انجام رساند.
خب، در زمینهى مدیریت کشور - که همهى شما دستتان به نحوى در این کار مشغول است؛ در بخشهاى گوناگون اقتصادى و فنى و فرهنگى و علمى و غیره و غیره، شماها مسئولین هستید - اگر ما بخواهیمصبر و توکل را به کار بگیریم، چند عنصر اساسى و اصلى باید مورد رعایت قرار بگیرد:
اول، انتخاب جهت درست است. جهتگیرى را باید درست انتخاب کنیم؛ این قطبنما است، این شاخص اصلى است. اگر چنانچه جهتگیرى را غلط انتخاب کردیم، در انتخاب جهتگیرى اشتباه کردیم، تلاش مضاعف ما نه فقط ما را به نتیجه نمیرساند، بلکه ما را از راه دور میکند. فرمود: «قل هل ننبّئکم بالأخسرین اعمالا. الّذین ضلّ سعیهم فى الحیاة الدّنیا»؛(۹) سعى و کوشش آنها در گمراهى واقع شده است؛ یعنى در جهت درست انجام نگرفته. جهت را باید درست انتخاب کرد. اگر چنانچه این شاخص وجود نداشته باشد، تلاشهاى گوناگون، ما را از مقصد دور میکند. جهتگیرىها مهم است. بنده در روز چهاردهم خردادِ امسال در سالگرد رحلت امام بزرگوار (رضوان الله تعالى علیه) در مرقد مطهر ایشان، جهتگیرىهاى انقلاب را بر اساس قرائت امام - که براى ما معتبر و حجت است - شرح دادم. جهتگیرى در سیاست داخلى، جهتگیرى در سیاست خارجى، جهتگیرى در عرصهى فرهنگ، جهتگیرى در عرصهى اقتصاد را مفصلاً گفتم؛ اینها مستند به بیانات امام و نصوص امام (رضوان الله تعالى علیه) است. امروز بحمدالله در سرتاسر کشور، نخبگان ما، زبدگان ما، مسئولین ما و آحاد ملت ما، همه امام را قبول دارند؛ همه امام را به عنوان شاخص، انتخاب میکنند. گاهى تفسیر غلط از امام میشود، تفسیر غلط از جهتگیرى مورد نظر امام انجام میگیرد؛ که این هم چیز بدى است و خطرناک هم هست. خوشبختانه بیّنات امام جلوى چشم ما است؛ بیانات امام، صداى امام، نوشتهى امام، آثار امام، جلوى چشم ما است. آن روز عرض کردیم که وصیتنامهى امام که یک مجمل و موجزى است از جهتگیرىهاى امام، دم دست همه است. بنابراین جهتگیرىها مشخص است. ما در شناخت جهتگیرىها، هم مشکلى نداریم، هم احتیاج به این نداریم که حالا بنشینیم یک چیزى را مشخص کنیم. امام فقیه بود، حکیم بود، آگاه بود، خردمند بود، پخته بود، سنجیده سخن میگفت، درست فکر میکرد؛ با همین فکر، این انقلاب را به وجود آورد؛ این نظام جمهورى اسلامى را ترتیب داد و بر سر پا کرد و خطوط مشخص و روشنى را معین کرد. بنابراین اولین کار هر مدیرى در هر بخشى این است که جهتگیرى درست را در نظر بگیرد.
دوم، بهکارگیرى همهى ابزارهائى که در اختیار است. همهى ابزارها را، همهى نیرو را باید پاى کار آورد. این جهتگیرىها باید به شکل سیاستهاى عملى در بیاید. سیاستهاى کلى، بخشى از این سیاستهاى عملى است؛ چشمانداز بیستساله، بخشى از این سیاستهاى عملى است؛ سیاستهاى اجرائى دولت در بخشهاى مختلف، بخشى از این سیاستهاى عملى است؛ برنامههائى که دولتها و مجلسها تصویب میکنند و بناى بر اجراى آن میگذارند، بخشى از این سیاستهاى عملى است. باید در خلال این سیاستهاى عملى، آن اهداف کلى و آن جهتگیرىها تبیین شود و نقش پیدا کند و برجسته شود.
سوم، نگاه به اولویتها است؛ این هم یک عنصر دیگرى است. کارها زیاد است، گاهى اوقات نیرو و توان یا سرمایه و منبع مالى به قدر همهى نیازها نیست؛ لذا باید اولویتها را در نظر گرفت. این کارى است که ما در زمینهى مدیریتها براى تحقق صبر و توکل میتوانیم انجام دهیم.
یک نگاه کلى به کشور بکنیم. خوشبختانه کشور در یک مقطع خوبى قرار دارد. من به شما عرض بکنم؛ مقاطع تحویل مسئولیت دولتها، جزو مقاطع خوب کشور و تاریخ سیاسى ما است. این جابهجائى دولتها یکى از منّتهاى بزرگ الهى است بر ما؛ یکى از فرصتهاى بزرگى است که در اختیار ما است. نفَس جدیدى، ابتکارات جدیدى، کارهاى جدیدى، سلائق و اذواق جدیدى مىآید میدان - قانون اساسى این را مشخص کرده - این یکى از فرصتها است. البته این فرصت تبدیل میشود به تهدید، اگر چنانچه جور دیگرى عمل شود؛ مانند آنچه که در برخى از کشورها انسان مشاهده میکند، که جابهجائى قدرتها با زورآزمائى، با خونریزى، با خشونت همراه است؛ که خوشبختانه در کشور ما اینجور نیست. البته در سال ۸۸ بعضى خطاى بزرگى را مرتکب شدند، کشور را در لبهى یک چنین پرتگاهى قرار دادند، یک مشکل اینچنینى را براى کشور تدارک دیدند؛ اما بحمدالله خداى متعال کمک کرد، ملت توانست از این مشکل عبور کند. در این سالهاى متوالى از اول انقلاب - منهاى همان برههى کوتاه سال ۸۸ - همیشه این دستبهدست شدن قدرت و مسئولیت در کشور، با آسایش، با خوشى و با شادکامى همراه بوده است؛ این خیلى فرصت مهمى است.
بنابراین امروز که دولت دارد دستبهدست میشود، مجموعهى جدیدى، گروه جدیدى، عناصر جدیدى، فکرهاى جدیدى، ابتکارهاى جدیدى وارد میدان میشوند؛ باید با استفاده از آنچه که تاکنون انجام گرفته است، و با بنا بر روى بنائى که تا امروز بالا رفته است، انشاءالله کشور را پیش ببرند. این فرصت بسیار مهمى است، فرصت خوبى است و براى کشور ما عید است؛ یعنى واقعاً این جابهجائى قدرتها مبارک است. هر مجموعهاى هم که سر کار مىآید، با نگاه مثبت به مجموعهى قبل از خود نگاه کند. خب، این گزارش مبسوط آقاى رئیس جمهور، آقاى دکتر احمدىنژاد را شنیدید. کارهاى فراوانى شده، کارهاى برجستهاى انجام گرفته. ممکن است دولت بعدى بیاید همین مقدار کار یا دو برابر این کار یا بیشتر، بر آنچه که انجام گرفته است، بیفزاید؛ چه چیزى از این بهتر براى کشور؟ مهم این است که جهتگیرىها استمرار داشته باشد؛ که من در زمینهى استمرار جهتگیرىها و تذکراتى که در این مورد دارم، در فرصتهاى بعدى انشاءالله مطالبى را به مسئولین و به ملت عرض خواهم کرد؛ که حالا لزومى ندارد و اقتضائى هم ندارد.
آنچه که امروز لازم است و خوب است که مورد توجه قرار بگیرد، یک نگاه کلى به کشورمان و به شرائط عمومى کشور است. نمیخواهیم به جزئیات سرگرم شویم - جزئیات فراوانى وجود دارد - یک نگاه کلان به امور کشور عزیزمان و نظام جمهورى اسلامى بکنیم، ببینیم ما کجائیم، چه هستیم. چند عنصر را من اینجا یادداشت کردهام - شش هفت عنصر را - اینها همهاش واقعیتها است:
واقعیت اول: کشور ما کشورى است با جغرافیاى مهم. موقعیت جغرافیائى ما یکى از موقعیتهاى جغرافیائى خوب کشورهاى دنیا است. اگر کشورهاى دنیا را از لحاظ موقعیت جغرافیائى به چند درجه تقسیم کنیم، یقیناً ایران در درجات بالا یا در بالاترین درجه قرار خواهد گرفت. از لحاظ موقعیت جغرافیائى، این یک امتیاز است؛ این را ما داریم، این خداداد است.
واقعیت دوم، تاریخ و ریشههاى تمدنى ما است. ریشههاى تمدنى کهن ما، تاریخ ما، تاریخ باافتخارى است؛ بخصوص از دورهى اسلام به این طرف. قبل از اسلام هم برجستگىهائى در تاریخ کشور ما وجود دارد، اما بعد از اسلام این برجستگىها بمراتب بیشتر شده؛ از لحاظ علم، از لحاظ صنعت، از لحاظ مسائل فرهنگى، از لحاظ افتخارات گوناگون سیاسى، از لحاظ توسعهى کشور؛ چه توسعهى کیفى، چه توسعهى کمّى. این تاریخ ما است. میراث علمى ما در بخشهاى مختلف دانش بشرى و دانشهاى الهى، میراث کمنظیرى است. واقعاً کمتر کشورى در همین مناطق آسیا و تمدنهاى کهن - در هند و چین و مصر و امثال اینها - اینجور بوده است؛ حالا مناطق غرب که گذشتهى آنچنانىاى ندارند. بنابراین ما از لحاظ تمدن جزو برجستهها و برترینها هستیم؛ این هم یک واقعیتى است.
واقعیت سوم، ثروتهاى طبیعى و انسانىِ چشمگیر است. حدود بیست و چند سال قبل از این گفته میشد که ذخیرهى نفت کشور در فلان تاریخ - یک مقطعى را مشخص میکردند - تمام خواهد شد؛ اما کشفیاتى که در زمینهى ذخائر نفتى و گازى شده، این مدت را به حدود چهار پنج برابر گسترش و توسعه داده. در زمینهى فلزات، در زمینهى انرژى، در زمینهى ذخائر گوناگونى که یک کشور براى ادارهى خودش به آنها احتیاج دارد، کشور غنىاى هستیم، کشور فوقالعادهاى هستیم.
از لحاظ منابع انسانى هم همین جور. بارها این را گفتیم - اوائل از روى حدس و گمان میگفتیم، بعد آمارهاى بینالمللى همین را تأیید کرد - که ما از لحاظ رتبهى استعداد انسانى، در رتبههاى بالا هستیم؛ یعنى از متوسط جوامع بشرى موجود دنیا خیلى بالاتریم؛ متوسط ما از متوسط دنیا بالاتر است. استعدادهاى ما، جوانهاى ما فوقالعادهاند؛ دارید مىبینید دیگر. من شاید مکرر این را گفتهام؛ با اطلاعاتى که بنده دارم و گزارشهائى که در اختیار بنده قرار میگیرد و مشاهداتى که وجود دارد، هیچ قسمتى از قسمتهاى گوناگون علم و فناورى وجود ندارد که زیرساختش در کشور وجود داشته باشد و جوانهاى ما و دانشمندان ما نتوانند در آن قسمت کار بزرگى انجام دهند؛ هر جا نمیتوانند، زیرساختهایش وجود نداشته است؛ که البته این زیرساختها را باید به وجود بیاورند، و دارند هم به وجود مىآورند. این، ثروت طبیعى و ثروت انسانى ما است.
یک واقعیت دیگر هم در کنار این واقعیتها باید مشاهده شود و آن این است که ما در طول دو سه قرن اخیر ضربههاى سختى خوردیم؛ هم از ناحیهى استبداد داخلى و دیکتاتورىهاى داخل کشور، هم از ناحیهى تهاجمهاى بیرونى. این یک واقعیتى است که ما ضربه خوردیم. تاریخ ورود و نفوذ دولتهاى بیگانه در کشور ما از سال ۱۸۰۰ میلادى است؛ یعنى دویست و دوازده سال است که اولین نفوذ خارجى از طریق حکومت انگلیسىِ هند اتفاق افتاد؛ جان ملکمِ انگلیسى آمد ایران - که حالا تاریخش را کسانى که ملاحظه کردند، میدانند - و تبعاتى که پیش آمد. ضعف آن دولتها در مواجههى با نفوذ و تهاجم فرهنگ غربى و سیاست غربى و حکومتهاى غربى، موجب انفعال کشور شد و همین طور رفته رفته ما دچار ضعف شدیم، هزیمتهائى داشتیم؛ این هم یک واقعیتى است. ما در برآورد مسائل کشور و شناخت وضعیت کنونى کشور نمیتوانیم این دوره را ندیده بگیریم. ضربههاى سختى به ما زدند؛ هم نفوذ سیاسى پیدا کردند، هم نفوذ فرهنگى پیدا کردند، هم منابع ما را غارت کردند.
متأسفانه هنوز کار درستى در این زمینه انجام نگرفته. محققین و مورخین ما باید بنشینند یک کار مبسوط و مشروحى را انجام دهند در مورد غارت منابع اقتصادى کشور به وسیلهى کشورهاى متنفذ خارجى که وارد اینجا شدند؛ مثل انگلیس در یک برههاى، روسها در یک برههى دیگرى، و دیگرانى که در کنار اینها بودند - که البته عمده اینها بودند - بعد هم آمریکا در نهایت کار. غارت ثروت، سلطهى سیاسى، تحقیر ملت. آنچه که شما از زبان سیاستمداران و دولتمردان وابستهى به سیاستهاى غربى و دستگاههاى استبدادى شنفتید در زمینهى تحقیر ایران و ایرانى و اینکه «نمیتوانیم» و چه و چه، اینها همهاش ناشى از همان سلطهى فرهنگ غربى و سلطهى سیاسى غرب بر کشور ما بوده. اینها جزو واقعیتها است.
واقعیت پنجم، بیدارى ملى است در سه مقطع. در سه مقطع، ما یک بیدارى عمومى و ملى داشتیم: اول، مقطع مشروطیت؛ دوم، مقطع نهضت ملى - آیةالله کاشانى و دکتر مصدق - و سوم، مقطع انقلاب اسلامى. در آن دو مقطع، ملت ایران شکست خورد. قیام مشروطیت، قیام مهمى بود؛ لیکن شکست خوردند. در نهضت ملى قیام کردند، شکست خوردند. حالا عوامل این شکست چیست، اینها بحثهاى طولانى و مفصلى است؛ هر کدام عواملى داشته. سوم، مقطع انقلاب اسلامى است. اینها حرکتهاى ملى است. البته حرکتها و اقدامها و نهضتهاى غیر عمومى هم وجود داشته - مثل نهضت تنباکو و اینها - آنها یک حرکت ملى براى تغییر بنیادین و تحول در کشور نبود؛ براى یک مسئلهى خاص بود. آنچه که میشود گفت یک حرکت ملى، یک کار بزرگ، همین سه مقطع بود. آن دو مقطع شکست خورد؛ اما مقطع پیروزى انقلاب اسلامى، مقطع برجستهاى بود که غرب را و معارضان مقابل خود را شکست داد و به زانو درآورد؛ و این به برکت شخص امام و شخصیت امام و به برکت احکام و قوانینى بود که امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالى علیه) به آنها متکى بود و جمهورى اسلامى را بر آن اساس به وجود آورد و خطوط روشنى که ترسیم کرد؛ این یک واقعیتى است. بنابراین ما در مقابل آن هزیمتى که در آن دو قرن - تقریباً - در مقابل تهاجم غربىها داشتیم، این حرکت مواجههى پیروزمند با غرب را هم داشتیم؛ این هم یک واقعیتى است.
واقعیت ششم، تجربهى پیشرفت در عرصههاى گوناگون است. بعضىها در زمینهى مسائل سیاسى - چه سیاست خارجى، چه سیاست داخلى، چه اقتصاد، چه غیره - میگویند آقا باید واقعبین بود. خب، واقعیتها اینها است؛ این واقعیتها را باید دید. یکى از مهمترین واقعیتها، پیشرفتهاى یک کشور است. کشور ایران از مقطع پیروزى انقلاب - یعنى از سال ۱۳۵۷ - تا امروز به قدرى تغییر کرده است که این مقدار تغییر را ما در ظرف این مدت در کشورهاى دیگر نمىبینیم؛ یعنى بنده سراغ ندارم. کشورهاى پیشرفتهى تمدنى و صنعتى و علمى، فاصلهى حرکتشان تا رسیدن به این نقطهاى که ما امروز رسیدیم، فاصلهى بیشترى بوده است. تا آنجائى که بنده اطلاع دارم، به نظرم میرسد که در دنیا این مقدار پیشرفت کمتر دیده شده است یا دیده نشده است. ما، هم در زمینههاى علمى پیشرفت کردهایم - که یک بخشى را آقاى رئیس جمهور امروز اشاره کردند، و البته پیشرفتهاى علمى ما خیلى بیش از اینها است؛ نه اینکه به عنوان مسئولان داخلى این حرف را بزنیم؛ نه، این قضاوت مراکز علمى دنیا است - هم در زمینهى سیاسى پیشرفت کردهایم. در زمینهى سیاست داخلى، همین مدل جدید مردمسالارى دینى که ما به دنیا عرضه کردهایم، همین انتخابات، همین دستبهدست شدن قدرت اجرائى و قدرت تقنینى کشور، یکى از بزرگترین موفقیتها است. مردمسالارى دینى، مردمسالارىِ سالم است؛ بدون کارها و شگردها و خدعههائى که در دنیا معمول است. من متأسفم از این که خیلى از جوانهاى ما از این شگردهائى که در دنیا، در آمریکا، در غرب، در اروپا، در زمینهى انتخابات به کار میبرند، که ظاهر دموکراسى دارد، اما باطن غیر دموکراسى دارد، خبر ندارند. کتابهاى خوبى در این زمینه نوشته شده، خود غربىها نوشتهاند؛ اینها را بخوانند، این کتابها را ببینند؛ چگونگى انتخاب یک شهردار یا یک فرماندار در فلان ایالت آمریکا، بعد سناتور شدن، بعد رئیس جمهور شدن؛ هل داده شدن افراد به این عرصهها چگونه است، با چه شگردهائى انجام میگیرد؛ آن وقت مقایسه کنند با اینجا که یک نفرى مىآید در مواجههى با مردم، در حرف زدن با مردم، گاهى بدون هیچ سابقهى اجرائى، مردم را جذب میکند؛ موج ایجاد میشود، مردم میروند پاى صندوقهاى رأى، رأى میدهند، انتخاب میکنند، با این درصدهاى بالا؛ این مدل جدیدى است از دموکراسى؛ این پیشرفت سیاسى ما است.
در سیاست خارجى هم همین جور. امروز جمهورى اسلامى نقش غیرقابل انکارى در مسائل گوناگون منطقه و مسائل اساسى منطقهى خود دارا است، که این را هیچ کس منکر نیست. مسائل منطقهى ما، مسائل جهانى هم هست؛ این هم ضمناً معلوم باشد. پیشرفت در سیاست داخلى، الگوى جدید مردمسالارى، قدرت انتخاب ملى؛ در سیاست خارجى، این تأثیرگذارىها؛ اینها واقعیت است.
پیشرفت در سازندگى. این مقدار کارى که در زمینهى سازندگى در این سى سال انجام گرفته است، واقعاً شگفتآور است. قبل از انقلاب، ما به شهرهاى گوناگون، به روستاها، به مناطق محروم رفتیم، وضع را دیدیم؛ میدانیم آن وقت چه جورى کار میکردند. زلزله مىآمد - بنده خودم در چند زلزلهى بزرگِ معروف گروه امداد تشکیل داده بودم و آنجا کار میکردیم - دیدم چه جورى حرکت میکردند، چه جورى کار میکردند؛ و حالا در دورهى کنونى، شما ملاحظه کنید در یک بخشى از کشور یک زلزلهاى اتفاق بیفتد، یک بلاى طبیعى به وجود بیاید، مردم دچار مشکل شوند، با چه سرعتى امدادرسانى میشود. این باور نکردنى است، اما واقعیت دارد.
در زمینهى فرهنگى هم همین جور. ما یک چرخش صد و هشتاد درجهاىِ فرهنگى نسبت به قبل از انقلاب و دوران طاغوت به شکل کلى داریم؛ جزئیات را بحث نمیکنیم. با نگاه کلان، یک چرخش به تمام معنا است. البته اگر بهتر کار کنیم، بیشتر بلد باشیم، بیشتر جدیت کنیم، در جزئیات هم موفق خواهیم بود.
آیندهى پر امید، یکى دیگر از واقعیتهاى کشور است. این نسل جوان خیلى قیمت دارد. من پارسال ماه رمضان همین جا مطلبى را گفتم و خب، مختصرى دنبال شد؛ نه به صورت کامل. مسئلهى تحدید نسل براى کشور ما خطر است؛ من به شما عرض بکنم. محدود کردن نسل، براى کشور ما یک خطر بزرگى است. ما در منطقهى خطر مبالغ زیادى پیش رفتیم، باید برگردیم؛ میتوانستیم جلوى این کار را بگیریم، نگرفتیم. آنچه که متخصصین و کارشناسان، با نگاههاى علمى، با دقت علمى بررسى کردهاند، ما را به این نتیجه میرساند که با این روند کنونى، کشور در آینده دچار مشکل فراوان خواهد شد؛ کشور دچار پیرى عمومى خواهد شد. این تحدید نسل، چیز بدى است. البته شنیدم در مجلس طرحى در حال بررسى است؛ منتها آنطور که براى ما نقل کردند، آن طرح جواب نمیدهد؛ این مقدارى که در این طرح دیده شده، جوابگو نیست. مسئولین و علاقهمندان و آشنایان با مقتضیات این کار در مجلس، باید توجه کنند و درست انجام دهند.
واقعیت هشتم این است که کشور با یک جبههى دشمن معاند مواجه است. مثل خیلى از چیزهاى دیگر و عرصههاى دیگر که ما در دنیا تکیم، در این قسمت هم در دنیا تکیم! نداریم کشورى را که یک جبههى معارضِ معاندى با این عرض و طول در مقابلش وجود داشته باشد؛ در مقابل ما هست. جبههى ارتجاع هست، جبههى استکبار هست، برخى از سردمداران کشورهاى غربى هستند، برخى از ضعفاى مسئولان دولتهاى منطقهاى هم هستند؛ بالاخره یک جبههاى است در مقابل ما. البته اینها دلائل مشخصى دارد، قابل توضیح و قابل تحلیل هم هست - که جایش اینجا نیست - لیکن واقعیت امر این است که یک چنین جبههاى وجود دارد. خب، ما در مواجههى با این جبهه، با تکیهى به آن واقعیتها، با نگاه به آن هدفهاى کلى، باید تصمیم بگیریم. هر مسئولى در هر بخشى باید بداند که در یک چنین شرائطى راه آینده چگونه است؛ باید بتواند این را تشخیص دهد. به نظر ما این واقعیتها راه آینده را به ما نشان میدهد. ابتکاراتى که دولتها و مدیران بخشهاى مختلف به کار میبرند، براى کشور فرصت است و نعمت الهى است. دههاى که ما امروز در آن قرار داریم - دههى چهارم انقلاب - میتواند به معناى واقعى کلمه، دههى پیشرفت و عدالت باشد. این واقعیتهائى که ما مشاهده میکنیم، همه به ما این را املاء میکنند که ما میتوانیم این دهه را به معناى واقعى کلمه، دههى پیشرفت و عدالت قرار دهیم.
در پیشرفت به سمت هدفهاى آرمانى، باید ساخت درونى قدرت را استحکام بخشید؛ اساس کار این است. ما اگر میخواهیم این راه را ادامه دهیم و به این سمت حرکت کنیم و این هدفها را دنبال کنیم و چشم به این آرمانها بدوزیم و پیش برویم و در مقابل این معارضهها ایستادگى کنیم و صبر و توکل را به کار بگیریم، باید ساخت قدرت ملى را در درون کشور تقویت کنیم و استحکام ببخشیم. عناصر این استحکام، برخى عناصر همیشگى است، برخى هم عناصر فصلى است. آنچه که جزو عناصر همیشگى است، عزم راسخ است؛ که عرض کردیم. مسئولان کشور باید تصمیمشان را در مواجههى با مشکلات حفظ کنند، عزم راسخ خودشان را محفوظ بدارند، دچار تزلزل نشوند. به سمت آرمانها حرکت کردن، این عزم راسخ را نیاز دارد. اینجور نباشد که با مشاهدهى اخم دشمن، ترشروئى دشمن، حرکت معارضهى دشمن با شکلهاى مختلفش - تبلیغاتىاش، سیاسىاش، اقتصادىاش و امثال اینها - متزلزل شوند. هم عزم راسخ مسئولین لازم است، هم عزم راسخ مردم لازم است. البته این دومى - عزم راسخ مردم - الزاماتى هم دارد، که حالا معلوم است. ما اگر بخواهیم عزم راسخ مردم را حفظ کنیم، یک سلسله وظائفى را باید انجام دهیم.
اما آنچه که فصلى است - آنچه که در حال حاضر براى کشور اولویت دارد - به نظر من مسئلهى اقتصاد و مسئلهى علم است. مسئولان کلان کشور، سیاستگذاران کشور، کسانى که ادارهى امور اساسى را در کشور به عهده دارند، به این دو نقطهى اصلى براى پیشرفت باید توجه کنند. روى مسئلهى اقتصاد کشور باید تکیه شود، روى مسئلهى پیشرفت علمى کشور هم باید تکیه شود. توجه به اقتصاد خوشبختانه نسبتاً عمومى است؛ همه توجه دارند. حماسهى اقتصادى هم جزو شعار امسال بوده. امیدواریم همچنان که حماسهى سیاسى انجام گرفت، حماسهى اقتصادى هم با همت مسئولین انجام بگیرد. البته کار اقتصادى، کار کوتاهمدتى نیست؛ کار یک ماه و دو ماه و یک سال نیست؛ لیکن باید حرکت آغاز شود. روى مسئلهى علم هم من تکیه میکنم. در این ده سال گذشته، حرکت علمى ما خیلى خوب بوده؛ پیشرفت علمى و سرعت پیشرفت، بسیار خوب بوده است؛ اما این سرعت پیشرفت باید کند نشود. اگر ما بخواهیم به آن سطح مطلوب برسیم، اگر بخواهیم به خطوط مقدم دانش جهانى برسیم، باید این سرعت پیشرفت را همچنان حفظ کنیم.
دومین نکتهاى که در این زمینه وجود دارد، مسئلهى تعامل با دنیا است؛ که این روزها زیاد هم گفته میشود. ما معتقد به تعامل با دنیا هستیم. در تعامل با دنیا، باید طرف مقابل را شناخت؛ اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد. پروندهى خصوم خودمان را فراموش نکنیم. ممکن است انسان یک وقتى سابقهاى را به رو نیاورد؛ اشکالى ندارد. شما یک وقتى با یک شخصى مواجهاید، میخواهید یک کارى را انجام دهید، یک سابقهاى هم از او دارید، مصلحت نمیدانید به رو بیاورید؛ این اشکالى ندارد، اما این سابقه یادتان نرود؛ اگر یادتان رفت، پشت پا خواهید خورد، ضربه خواهید خورد.
آمریکائىها میگویند ما میخواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سالها است که میگویند میخواهیم مذاکره کنیم؛ این یک فرصتى نیست که براى ما بهوجود آوردند. من اول سال گفتم که خوشبین نیستم. در مسائل خاص، مذاکره را منع نمیکنم - مثل مسئلهى خاصى که در قضیهى عراق داشتیم، و بعضى از قضایاى دیگر - لیکن من خوشبین نیستم؛ چون تجربهى من این را نشان میدهد. آمریکائىها، هم غیرقابل اعتمادند، هم غیر منطقىاند، هم در برخوردشان صادق نیستند. این چهار ماهى هم که از آن صحبت ما گذشت، همین را تأیید کرد؛ موضعگیرىهاى مسئولان و دولتمردان آمریکا نشان داد که همین مطلبى که ما گفتیم - که گفتیم خوشبین نیستیم - درست است؛ خود آنها عملاً این را تأیید کردند. انگلیسها هم یک جور دیگر، دیگران هم یک جور دیگر. تعامل با دنیا هیچ ایرادى ندارد، ما از اول هم اهل تعامل با دنیا بودیم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را باید شناخت؛ شگردهاى او را باید دانست؛ هدفهاى اساسى و کلان را باید در مدّ نظر داشت. ممکن است دشمنى سر راه شما را بگیرد، بگوید از اینجا نباید جلو بروید. سازش با او به این صورت نیست که شما قبول کنید، برگردید؛ هنر این است که شما کارى کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگوئید خیلى خوب، این که خسارت است. توجه به این جهات باید از سوى مسئولین و دولتمردان وجود داشته باشد.
البته مسائل منطقه هم مسائل مهمى است، که بخشى از ذهن ما و اهتمامهاى ما را به خودش اختصاص میدهد؛ اما دیگر مجالى نیست.
برادران و خواهران عزیز! تحمل کردید، گوش کردید؛ امیدواریم خداى متعال همهى شما را مشمول تفضلات خودش قرار دهد. پروردگارا! توفیق تضرع به خودت را در این ماه به ما عنایت کن. ما را از جهنمى که خودمان براى خودمان برافروزیم، نجات بده. پروردگارا! ما را به عمل خیر و عمل صالح راهنمائى بفرما. پروردگارا! به محمد و آل محمد، ملت ایران، مسئولین کشور، مسئولینى که تا امروز مشغول کار بودند، مسئولینى که فردا مشغول کار خواهند شد، همه را مشمول لطف و عنایت خودت قرار بده. کسانى که براى کشور و براى این ملت زحمت کشیدند و تلاش کردند، زحمات آنها را مقبول بفرما. پروردگارا ! آن کسانى که تصمیم دارند براى این کشور کار کنند، زحمت بکشند، خدمت کنند، آنها را در این کار موفق بدار؛ آنها را به راه راست - راهى که مورد رضاى تو است - راهنمائى بفرما. قلب مقدس ولىّعصر را از ما راضى و خشنود بفرما. روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طیبهى شهدا را از ما راضى و خشنود بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) نصر: ۳-۱
۲) مصباح المتهجد، ج ۲، ص ۶۱۰
۳) مولوى
۴) اعراف: ۲۰۵
۵) عنکبوت: ۶۵
۶) یونس: ۱۲
۷) عنکبوت: ۵۸ و ۵۹
۸) انفال: ۶۵
۹) کهف: ۱۰۳ و ۱۰۴
- ۹۲/۱۲/۰۲